جانِ دلم!چه روزها و چه شب هاییکه پی در پی آمدند و گذشتندو من در پیله ی اندوهِ رفتنت مچاله تر شدم...نه لذّت پاییز و پرسه های زیر باران را چشیدمنه شور و اشتیاقِ زمستانو برف بازی در حیاطِ کوچکِ خانه مان...سال به نیمه رسید و گذشت...نوروز آمد اما عیدبه خانه ی سیاهپوش دلم پا نگذاشتگفته بودم که سالِ بی تو را تحویل نمی گیرم!این شد که چیزی از بهار و شکوفه هایش نفهمیدماز تابستان و زیبایی و سرسبزی اش نیز؛این "پیشونی نوشت"...
ادامه مطلبما را در سایت "پیشونی نوشت" دنبال می کنید
برچسب : امیدِ,وصالِ,زنده,دارد,گذشت, نویسنده : 1pishuni-neveshtc بازدید : 79 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1396 ساعت: 5:10